نقطه ی اتصال ما
گوش های شنیدنت سنگین
حرف های نگفته ام کم نیست
گرچه در یک مسیر مشترکیم
دست های من و تو با هم نیست
نقطه ی اتصال ما چیزی
جز همین شعرهای مبهم نیست
گفته بودی که " دوستت ... "
اما
واقعا هیچ چیز یادم نیست !
دور و بر هرچه هست تکرار و
اتفاقات مطلقا ساده
شعر ، باران ، سکوت ، تنهایی
چمدان و من و دو تا جاده
منطقی که هنوز منتظر و
آن دلی که به راه افتاده
"عشق" آیا درست آن چیزی ست
که میان من و تو رخ داده ؟!
نظرات شما عزیزان: